English to persian meaning of

کلمه "پین کردن" بسته به زمینه، معانی فرهنگ لغت مختلفی دارد. در اینجا چند تعاریف ممکن وجود دارد:اسم: عمل بستن یا محکم کردن چیزی با سنجاق. مثال: او از یک سنجاق برای چسباندن پارچه به تابلوی اعلانات استفاده کرد.اسم: عمل نگه داشتن کسی یا چیزی در یک موقعیت ثابت. مثال: کشتی گیر از یک حرکت سنجاقی برای نگه داشتن حریف خود استفاده می کرد.فعل (فعل فعلی فعل "پین"): عمل چسباندن یا بستن چیزی با سنجاق. . مثال: او یک یادداشت را به تخته چوب پنبه سنجاق می‌کرد.فعل (فعل فعلی فعل "پین کردن"): عمل نگه داشتن کسی یا چیزی در جای خود با استفاده از فشار یا زور . مثال: گربه طعمه‌اش را به زمین می‌چسباند.فعل (فعل فعلی فعل "سنجش"): عمل ابراز یا نشان دادن احساس یا امید به کسی. یا چیزی مثال: او امید خود را به ارتقاء شغلی بسته بود.اسم: یک جواهر، معمولاً کوچک و تزئینی که با سنجاق به لباس وصل می‌شود. مثال: او یک سنجاق زیبا بر روی یقه خود می پوشید.لطفاً توجه داشته باشید که معنای "پین زدن" بسته به زمینه ای که در آن استفاده می شود می تواند متفاوت باشد. مهم است که کلمات و جملات اطراف را برای تعیین معنای دقیق در نظر بگیرید.

Sentence Examples

  1. The Cyclops stamped on her leg, pinning her to the floor.
  2. One of the teenagers kicked him hard in the stomach, pinning Evan to the ground as he used sorcery to weave a phantom dagger into his hand.
  3. When his mouth found hers again, he flipped her over, pinning her to the bed.
  4. Two Venators were fiercely intertwined, one of them pinning the other against the wall as they kissed furiously.
  5. Pinning his wrists behind him, his captor pressed a blade to his throat.
  6. She was lying on the ground a few yards away from the dog, who was now pinning a struggling, bare-chested guy to the pavement.
  7. Sir Brown Horse was hobbled nearby with a rock pinning the reins into the dirt.
  8. A dark green monster pinning her unconscious neighbour to the ground with two sharp pincers.
  9. Before he got far Arantay was back in the air, landing on the devil and pinning him to the ground.
  10. A metal pole bounced from the stone floor and speared through the air, striking a man in the face, impaling and pinning him against the stone wall.