English to persian meaning of

اصطلاح "فریگی" بسته به زمینه می تواند معانی مختلفی داشته باشد، اما رایج ترین تعاریف عبارتند از:مربوط به فریجیا، پادشاهی باستانی در آسیای صغیر یا ویژگی آن ( ترکیه امروزی).مورد یا مربوط به یک حالت موسیقی به نام حالت فریگی، که یکی از هفت حالت مورد استفاده در موسیقی غربی است.در موسیقی غربی. تعریف اول، "فریگی" معمولاً به هر چیزی مربوط به فرهنگ، مردم یا تاریخ فریژیا اشاره دارد. در تعریف دوم، "فریژی" به طور خاص به حالت فریجی اشاره دارد، که یک مقیاس موسیقی است که دارای مجموعه ای از فواصل منحصر به فرد است و اغلب با صدایی "عجیب" یا "اسرارآمیز" همراه است.

Sentence Examples

  1. She took him through the markets, and they sampled Illyrian wines, which he liked more than the Elládosi ones, and Phrygian ones, which he claimed tasted of donkey piss.
  2. Satchel over her shoulder, Kirke hopped from the plank and wended by a press of dockhands eager to unload cartons of Phrygian textiles out of Ilium.