English to persian meaning of

به عنوان یک اسم، "snapper" معانی متعددی دارد، از جمله:یک ماهی از خانواده Lutjanidae که معمولاً در آب‌های گرم ساحلی یافت می‌شود و اغلب به عنوان غذا خورده می‌شود. شخص یا چیزی که چفت می شود، مانند بست یا ابزاری برای برش.نوعی میگو که معمولاً در غذاهای دریایی، به ویژه در جنوب ایالات متحده استفاده می شود. >اصطلاحی که برای اشاره به یک زن جوان و جذاب بخصوص در زبان عامیانه استفاده می شود.نوعی ترقه قوی که صدای کوبیدن بلندی ایجاد می کند.در فوتبال آمریکایی، مرکزی که توپ را به سمت مدافع می زند.به عنوان یک فعل، "snapper" می تواند به این معنی باشد:عکاسی، مخصوصاً سریع یا معمولی. li>برای گرفتن یک ماهی، به خصوص یک ماهی گیر.بهم زدن یا محکم بستن، مانند یک گیره یا بست.برای ایجاد صدایی ناگهانی و تند، مانند یک صدای کوبیدن.

Synonyms

  1. chelydra serpentina
  2. common snapping turtle

Sentence Examples

  1. They were just about to carry on after Glint but stopped when they saw Snapper sitting on the mound.
  2. This did not go down well, but it was snapper who seemed to protest the most.
  3. Breaker was playing with Lowe and Snapper just away from the wagons.
  4. When the rest started heading out of the clearing Snapper just sat there.
  5. So Mankin picked up Lowe and overtook Glint and Ami with snapper happily running along beside.
  6. Even Eldin went into his purse and drew out a small coin, when Snapper begged in front of him.
  7. Snapper started sniffing the ground and wagging his tail.
  8. As the hounds came into the small clearing Snapper lowered his head and growled.
  9. There was also Snapper, a small scruffy stray terrier, who had joined the troupe one morning a couple of months ago.
  10. In the circle appeared Snapper with the handle of a small tin in his mouth, going up to each of the men he sat raising his front paws and begged.