English to persian meaning of

تعریف فرهنگ لغت کلمه "محدوده" می تواند بسته به کاربرد و زمینه آن متفاوت باشد، اما در اینجا برخی از رایج ترین تعاریف آورده شده است:مجموعه ای از کوه ها یا تپه ها ، به ویژه در یک خط: کوه های راکی محدوده ای هستند که آمریکای شمالی را در بر می گیرد.وسعت یا دامنه چیزی: طیف محصولات ارائه شده توسط شرکت چشمگیر است.مجموعه ای از چیزهای مختلف از یک نوع کلی: رستوران دارای طیف وسیعی از غذاهای گیاهی است.فاصله که می توان از آن پرتابه شلیک کرد یا وسیله نقلیه می تواند با یک سوخت حرکت کند: برد موشک 500 مایل است.برای حرکت در یک منطقه یا فضای خاص: بچه ها در اطراف زمین بازی می چرخیدند و بازی های مختلفی انجام می دادند.برای گنجاندن انواع چیزها یا گزینه های مختلف: گزارش از تاریخچه شرکت تا وضعیت مالی فعلی آن را در بر می گیرد. وسیله‌ای برای پخت و پز که شامل اجاق گاز با شعله یا کوره و فر است: او از این محدوده برای پختن بوقلمون برای شام شکرگزاری استفاده کرد. منطقه خاصی که حیوانات در آن زندگی می کنند یا در آن می چرند: محدوده آهو در این منطقه توسط قانون محافظت می شود.

Sentence Examples

  1. The last line I caught before she was out of range made me laugh, thinking about how far someone would go to demand a better mark.
  2. From this point the road, running along Humboldt River, passed northward for several miles by its banks then it turned eastward, and kept by the river until it reached the Humboldt Range, nearly at the extreme eastern limit of Nevada.
  3. I trod lightly down the corridor, pressing myself flat to the wall when I came in range of the security camera.
  4. The train, on leaving Sacramento, and passing the junction, Roclin, Auburn, and Colfax, entered the range of the Sierra Nevada.
  5. Countless lumps of rock were spread around the area, growing larger in size the closer they got to the humongous mountain range.
  6. I had to keep withdrawing out of range of its thrashing tail.
  7. Your tasks may range from preventing goblin abductions, capturing wild dog-dragons and calming down drunken yetis, to the more serious threats of shadow-drinkers, noble gliders and any Moonlight races gone rogue.
  8. I made sure he was well out of range, and then ran forwards.
  9. Unfortunately for her, it also decreased the range of visibility, so she had to move more slowly than she would have liked, her sense of impatience rising until she thought it would make her run mad.
  10. A range of hills lay against the sky in the horizon, and soon the rows of palms which adorn Bombay came distinctly into view.