English to persian meaning of

به عنوان یک اسم، "مش" می تواند معانی مختلفی داشته باشد:ماده ای ساخته شده از الیاف یا رشته های به هم پیوسته، شبیه یک شبکه یا شبکه.یک شبکه به هم پیوسته. از چرخ دنده ها، سیم ها یا سایر اجزای مشابه.یک سیستم مختصاتی که یک سطح یا فضا را به منظور اندازه گیری، نقشه برداری یا آنالیز به عناصر کوچک تقسیم می کند.سیستمی از اتصال دستگاه های ارتباطی، مانند رایانه یا تلفن.به عنوان یک فعل، "مش" به معنای قرار دادن یا قفل کردن با یکدیگر است، مانند:دنده ها کاملاً مشبک شده و به دستگاه اجازه می دهد تا نرم کار کند.این دو سازمان باید قبل از ادامه پروژه ایده های خود را با هم ترکیب کنند.دو تیم توانستند سبک های بازی خود را با هم ترکیب کنند. برای تبدیل شدن به یک واحد موفق.توجه داشته باشید که معنای "مش" می تواند به زمینه ای که در آن استفاده می شود بستگی داشته باشد.

Sentence Examples

  1. She saw a similar set up to the previous station, except the wire mesh tunnels leading away from this platform were all colour coded.
  2. She led us past fruit trees wrapped in wire mesh and into her barn.
  3. The congregation enjoys my sermons, and the other parts of the service mesh as well.
  4. I stood by his shoulder as he strained the mixture through the fine mesh and into one of the canning jars.
  5. The heavy curtains in the front window were parted, but a thin mesh curtain was drawn.
  6. You think members of the Houses are incapable of forming their own agendas, agendas that might not mesh with those of the rest of the House?
  7. And he peeked ever so carefully through the mesh over the windowsill.
  8. Tall and pale and buried beneath a mesh of beard, a lone Dvergr stood.
  9. The three of us unrolled, dragged, pulled, and hammered the heavy mesh in the heat.
  10. They sketched a fence built with wooden posts, barbed wire, and sheep mesh.