English to persian meaning of

تعریف فرهنگ لغت "ملو" این است:(صفت)(از یک صدا یا صدا) نرم، آرام بخش و برای گوش دلپذیر .(از رنگ، نور، یا آب و هوا) به طرز دلپذیری ملایم یا نرم است.(شخصیت یک فرد) با سن یا تجربه نرم یا بالغ شده است. (از میوه ها) کاملاً رسیده و در اوج طعم.(از شراب) کهنه و صاف است.(فعل)(یک شخص) آرام تر، راحت تر، یا دلپذیرتر می شود.(از یک رنگ، نور یا آب و هوا) به طرز دلپذیری ملایم یا نرم می شود.(از یک رنگ، نور یا آب و هوا). یک صدا یا صدا) نرم‌تر، آرام‌بخش‌تر یا ملایم‌تر می‌شوند.

Sentence Examples

  1. The stone itself warmed, but it was a mellow, comfortable heat.
  2. All was sweet and mellow and peaceful in the golden evening light, and yet as I looked at them my soul shared none of the peace of Nature but quivered at the vagueness and the terror of that interview which every instant was bringing nearer.
  3. The colors, a pleasing, mellow blue and gray, harmonized with the deep green jackets of the three primary officers who had remained in their stations.
  4. On a mellow late summer night Jonathan had seen some ghostly figures congregating in the bushes at the edge of a playground.