به عنوان یک الگوی زبان، می توانم معنای فرهنگ لغت "بره" را در اختیار شما قرار دهم. در اینجا چند تعریف وجود دارد:اسم: گوسفند جوان، به ویژه گوسفندی که کمتر از یک سال سن دارد و هنوز دندان های دائمی در نیامده است. جمله مثال: کشاورز بره تازه متولد شده ای را به انبار آورد تا آن را گرم نگه دارد.فعل (بدون مفعول به کار می رود): بره یا بره به دنیا آورد. جمله مثال: میش در بهار بره خواهد شد.فعل (به کار می رود با مفعول): به دنیا آوردن (بره یا بره ها). جمله مثال: میش امسال بره دوقلو خواهد کرد.اسم (غیررسمی): فردی ملایم، بی گناه یا ساده لوح. جمله مثال: او چنین بره ای است که همیشه حاضر است به دیگران کمک کند.اسم (آشپزی): گوشت گوسفند جوان که به عنوان غذا استفاده می شود. جمله مثال: او یک بره کباب خوشمزه برای شام پخت.لطفاً توجه داشته باشید که تعریف فرهنگ لغت یک کلمه ممکن است بسته به زمینه و فرهنگ لغت خاصی که به آن ارجاع شده است متفاوت باشد.
The dragon feeds on horse and lamb alike.
She is a lamb girl, Khaleesi.