معنای فرهنگ لغت "صمغی" این است:نرم، چسبنده و سخت جویدن، گویی با آدامس یا چسب پوشیده شده است.شبیه یا ساخته شده از صمغ یا لاستیک.داشتن بافت یا قوام صمغ. جویدنی.نمونهها:آب نبات آنقدر لثهای بود که به دندانهایم چسبیده بود.کودک نوپا در حال بازی با یک اسباب بازی خرس صمغی.قوم صمغی نان بلع آن را دشوار می کند.