English to persian meaning of

تعریف فرهنگ لغت کلمه "خونریزی" به زمینه ای که در آن استفاده می شود بستگی دارد. در اینجا برخی از تعاریف ممکن وجود دارد:فعل: از دست دادن خون از بدن، معمولاً در نتیجه آسیب یا بیماری. مثال: زخم به شدت خونریزی می‌کرد و نیاز به مراقبت فوری پزشکی داشت.صفت: توصیف چیزی که خون می‌ریزد یا می‌چکد. مثال: بریدگی خونریزی در دست او نیاز به بانداژ برای توقف خونریزی داشت.صفت: به عنوان تقویت کننده برای تأکید بر شدت یا وسعت یک موقعیت یا احساس استفاده می شود. مثال: سودهای ناپایدار شرکت، آنها را مجبور به اخراج صدها کارمند کرده است.اسم: عمل یا فرآیند از دست دادن خون از بدن. مثال: پزشک نگران خونریزی بیش از حد بیمار در حین جراحی بود.اسم: فرآیند استخراج شیره یا آب میوه از گیاه یا درخت. مثال: کشاورز توانست با خونریزی درختان افرا برای تولید شربت، عملکرد محصول خود را افزایش دهد.