کلمه "محدوده" بسته به زمینه می تواند معانی فرهنگ لغت مختلفی داشته باشد. در اینجا برخی از تعاریف آن آمده است:(فعل) برای تغییر در محدوده های خاص: قیمت محصولات از 5 تا 25 دلار متغیر است.(فعل) حرکت کردن یا سرگردانی در یک منطقه خاص: گله آهوها در جنگل می چرخند.(فعل) مرتب کردن به ترتیب خاصی یا ترتیب: کتابهای موجود در کتابخانه بر اساس دستهبندیهایشان مرتب میشوند.(فعل) برای تعیین حدود چیزی: نقشهبرداران زمین را برای مشخص کردن حدود آن محدوده میکنند. (فعل) کاوش کردن یا جستجو در یک منطقه وسیع: کوهنوردان در جستجوی مکان مناسبی برای کمپینگ در سراسر کوه ها حرکت می کنند. (فعل) هدف قرار دادن یا هدایت کردن چیزی به سمت یک هدف خاص: کماندار تیر خود را به سمت گلوله می برد.(صفت) قادر به شلیک دقیق است. در مسافت طولانی: تفنگ یک سلاح دوربرد است و برای تیراندازی مناسب است.(اسم) یک سری یا طیفی از چیزها: نمایندگی خودرو دارای دامنه وسیعی است. - انتخاب وسایل نقلیه.